دوشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۴

گفتني ها كم نيست


رستني ها كم نيست
من وتو كم بوديم
خشك و پژمرده وُ،
تا روي زمين خم بوديم
گفتني ها كم نيست،
من و تو كم گفتيم
مثل هذيان دم مرگ از آغاز
چنين درهم و برهم گفتيم
ديدني ها كم نيست
من و توكم ديديم
بي سببب از پاييز
جاي ميلاد اقاقي ها را پرسيديم
چيدني ها كم نيست
من وتو كم چيديم
وقت گل دادن عشق
روي دار قالي،
بي سبب
حتي پرتاب گل سرخي را ترسيديم
خواندني ها كم نيست
من وتو كم خوانديم
من وتو ساده ترين شكل سرودن را
در معبر باد با دهاني بسته وا مانديم
من وتو كم بوديم
من و تو، اما در ميدان ها
اينك اندازه ما مي روييم
ما به اندازه ما مي بينيم،
ما به اندازه ما مي چينيم
ما به اندازه ما مي روييم
مابه اندازه ما مي گوييم
من وتو كم نه كه بايد
شب بي رحم و گل مريم و
بيداري شبنم باشيم
من وتو خم نه و
در هم نه وكم هم نه،
كه مي بايد ، با هم باشيم
من وتو حق داريم
در شب اين جنبش
نبض آدم باشيم
من وتوحق داري
كه به اندازه ما هم شده
باهم باشيم
گفتني ها كم نيست.

هیچ نظری موجود نیست: